شاید بیشتر از هر چیزی گرمای گونه هام و سنگینی پلکام تبم رو یاداور میشه
به پهلو دراز میکشم و با دست گوشه پیشونیم رو محکم فشار میدم. درد زیر انگشتام ضرب میگیره. گلوم همچنان میسوره و حالت تهوع ام عود میکنه
دلم میخواد از جا بلندشم، ضعف به تخت پابندم کرده ولی بهتره که هر جوری شده پاشم و زیر قابلمه سوپ رو خاموش کنم. با این حال نمیدونم چرا بجاش همین یه کم انرژی رو هم صرف لغزوندن مداد رو کاغذ میکنم
14/3/2011
© All rights reserved
No comments:
Post a Comment